مراحل تربیت
در مراحل یاد شده و براى شکلگیرى شخصیت تکامل یافته انسان، اسلام رهنمودهاى گستردهاى دارد که از آن جمله است: ازدواج مشروع و آداب آن، توصیههاى دوران باردارى، شیرخوارگى، حضانت تا رعایت موازینِ دیگر پرورشى در هریک از مراحل که هرکدام فصلى را از تربیت اسلامى تشکیل مىدهد و در خصوص مراحل تربیت و ویژگىهاى هریک روایات بسیارى نیز وجود دارد. از جمله پیامبراکرم(ص) براى انسان تا بیست و یک سالگى سه دوره هفت ساله قائل شدهاند: دوره «آقائى» که کودک فرمانروایى مىکند، دوره «فرمانبردارى» که نوجوان باید مطیع مربیان باشد و دوره «وزارت» که جوان مورد مشورت قرار مىگیرد: «الوَلَدُ سَیِّدٌ سَبْعَ سِنینَ و عَبْدٌ سَبْعَ سِنینَ وَ وَزیرٌ سَبْعَ سِنینَ.»(12) فرزند، هفت سال «آقا»، هفت سال «فرمانبردار» و هفت سال «وزیر» (مشاور و همراه) است.
و نیز در روایتى دیگر مىفرماید: «الغلام یلعب سبع سنین و یتعلم الکتابة سبع سنین و یتعلم الحلال و الحرام سبع سنین»(13) فرزندان هفت سال بازى مىکنند، هفت سال خواندن و نوشتن مىآموزند و هفت سال سوم را به آموختن آموزههاى دینى درباره حلال و حرام مىگذراند. با دقت در ویژگىهاى این سه مرحله، ظرافت و جذابیت این سخن، مشخص مىگردد.
1- مرحله سیادت
این مرحله، از آغاز ولادت شروع مىشود. البته نباید چنین تصور کرد که آغاز تربیت از همان تولد است، بلکه هفت سال نخستین، مرحله «خودمدارى» است. دورانى که کودک مىبایست آزاد باشد رشد نماید و مسئولیتى متوجه او نگردد. از اینرو در روایات آمده است که: «هفت سال کودک را براى بازى رها سازید و...»
اصولاً فرایند طبیعى رشد، هنگامى به خوبى و به دور از آسیب پیش مىرود که فرزندان در نخستین هفت سال زندگى، از آزادى کافى براى بازى، خودشناسى و اعمال خواستهها برخوردار باشند.
امام على(ع) مىفرماید: «یُرخى الصبّىُ سَبْعاً ....»(14) تا هفت سالگى بر کودک سختگیرى نمىشود.
این روایات بر این نکته تأکید دارند که مرحله قبل از 8 سالگى، مرحله بازى است و بر پدران و مادران است که بىهیچ فشار و اجبارى کودک را در بازى کردن آزاد بگذارند؛ جز بازىهاى خطرناکى که والدین باید کودکان را از آنها اجتناب دهند.
آقایى و بزرگى در این سالها، به معناى داشتن آزادى کافى براى با خود بودن و تجربه آزادانه تلخى و شیرینىها است. والدین باید به فرزندان فرصت و اجازه دهند که آنگونه دوست دارند و خودشان تشخیص مىدهند، رفتار کنند. در این مقطع سنى، شاخصترین ویژگى کودکان، روح کنجکاوى است. این روح و نداشتن درک روشنى از خوبىها و بدىها، کودکان را وادار مىکند تا خودشان، توانایىها و محیط اطرافشان را بشناسند و از این راه به شکوفایى، خودیابى و خودباورى برسند.
2- مرحله اطاعت
در مرحله اطاعت (هفت سال دوم تا چهارده سالگى) کودکان به علت درک ناتوانایىهاى جسمى و روانى خویش در مقابل بزرگترها به ویژه والدین خود روحیه تسلیم گونه و اطاعت پذیرى دارند. علاوه بر این، دوست دارند از آنها تقلید کنند و از ابراز پیروى از دیگران احساس لذّت مىکنند. براین اساس است که پیامبر گرامى اسلام(ص) این مرحله از عمر را دوره اطاعت نامیدهاند.
از ابتداى این دوره، آموزش رسمى به طور جدى نیز شروع مىشود. در این دوران، برخلاف مرحله سیادت وکودکى، دیگر نباید او را کاملاً آزاد گذاشت، بلکه باید تمام اوقات وى تحت مراقبت منظم، برنامهریزى شده و دقیق قرار گیرد، تا مسئله آموزش و تربیت او به خوبى پیش رود.
اگر کودک در هفتسال اول در شرایط مساعدى رشد کرده باشد، براى هفت سال دوم که دوره اطاعت و فرمانبردارى و کسب تجربیّات مفید است، آمادگى کافى خواهد داشت. از این رو، در این مرحله که دوره آموزشهاى عمومى نیز مىباشد، باید او را از جهت آداب و سنن اجتماعى، زندگى فردى، نظم و انضباط، عادتهاى پسندیده، صفات و سجایاى اخلاقى و فراگرفتن فنون و مهارتهاى مختلف مورد تربیت و آموزش قرار داد؛ زیرا رشد ذهنى، بالا رفتن قدرت حافظه، ظهور استعدادها، گرایش به زندگى اجتماعى، علاقه شدید به درک مجهولات و بسیارى اوصاف دیگر که به تدریج در این مرحله بروز مىکند، فرصت بسیار مناسبى براى ساختن شخصیت اخلاقى و انسانى کودکان است و والدین باید با فراهم کردن مقدمات و امکانات لازم نسبت به سازندگى فرزندان خود در این مرحله از هیچ کوششى دریغ نورزند. چنانچه کودکان در مرحله اطاعت تحت تربیت صحیح اسلامى قرار گیرند، به صفات اخلاقى زیر آراسته خواهند شد.
1- اُنس به خدا و عادت به ذکر نام خدا در شروع کارها.
2- انجام عبادتهایى از قبیل نماز، روزه و....
3- فراگیرى قرآن و تلاوت آن.
4- آشنایى با احکام اسلامى از قبیل احکام طهارت، تطهیر و نظافت و انجام آنها به طرز صحیح.
5 - رعایت ادب و احترام به بزرگترها و ابراز محبت به کوچکترها.
6- امانتدارى و رازدارى.
7- راستگویى و پرهیز از دروغ.
8 - پرهیز از حسادت و خیانت و....
3- مرحله وزارت
پیامبر اکرم(ص) هفت سال سوّم زندگى را مرحله (وزارت) نامیده است. بیشتر روانشناسان بر این باورند که دوران نوجوانى از یازده یا دوازده سالگى آغاز و در سالهاى هفده یا هیجده سالگى پایان مىیابد، مىتوان گفت که قسمت اعظم مرحله وزارت، سنین نوجوانى را دربرگرفته و سرانجام به سنین جوانى (دوره زندگى استقلالى) منتهى مىگردد.
مربى شایسته کسى است که دوران جوانى را شناخته و از وضع عقل و عواطف و احساسات جوانان و پایههاى تربیتى آنان آگاه باشد تا بتواند برنامههاى خویش را به موقع به اجرا بگذارد. در این دوره، رشد جسمانى، عقلانى و عاطفى تکامل مىیابد. ناموزونى بین احساسات و عقل، بزرگترین مشکل را براى جوانان در پى دارد. در این دوره که دوره تشخصطلبى جوان است و به شدت میل به استقلال دارد و تمایلات در این دوره بیشتر است، وظیفه مربى است که به این تمایلات اعتدال ببخشد و غرایز سوزانى را که زبانه مىکشند و هر لحظه ممکن است جوانى را طعمه حریق نماید، مهار کند و جوان را از پرتگاه ارضاى نادرست غرایز نجات دهد و او را وزیر و مشاور خویش قرار دهد؛ به دلیل این که این مرحله، هنگام شکوفایى فکرى و «خود مدیرى» است. در این مرحله عواملى چون مشورت کردن و تبادل افکار مىتواند در رشد عقلى جوان نقش مؤثر ایفا کند.
پیامبر اکرم(ص) این مرحله را مرحله «وزارت» نامیده است، و ما با نگاهى به تاریخ درمىیابیم که حتى در این دوره، جوانان پستهاى حساس و مهمى نیز داشتهاند، چنان که پیامبر اکرم(ص) مسئولیتهاىِ ارشادى، آموزشى و اجرایى را به جوانان مىداد و از نیروهاى مؤمن و پرتلاش در جهت ترویج و توسعه اسلام و اداره جامعه اسلامى یارى مىجست.
«مصعب ابن عمیر» را که جوانى شایسته بود جهت ترویج اسلام به مدینه فرستاد تا قرآن و تعالیم دین را به مردم بیاموزد و او از عهده این مسئولیت به خوبى برآمد.
«معاذبن جبل» را براى تعلیم و تربیت مردم مکه مأمور ساخت. «اسامةبن زید» را که نوزدهسال داشت به فرماندهى سپاه عظیم اسلام در جنگ با رومیان گماشت و همگان را به اطاعت وى مأمور ساخت.
و نیز این مسئله، در انقلاب اسلامى ایران نیز به خوبى نمایان بوده و هست و همین جوانان بودند که در تمام عرصههاى نبرد حاضر بوده و حماسهها و رشادتها از خود به یادگار گذاشتهاند.
مهمترین روشهاى تربیتى در قرآن
روشهاى تربیت و تزکیه نفس در شریعت اسلام به طور کلى بر دو قسم است: قسمتى از آنها مربوط به خود انسان است، مانند: یاد مرگ و قیامت و مراقبه و محاسبه و انجام عبادات، مانند: نماز و روزه و تفکر و اندیشیدن در موجودات نظام هستى و... که تمام اینها تأثیر خاص خود را در جهت تزکیه روح بشر دارد و بخشى از آن مربوط به افرادى است که در پى تربیت و هدایت بشریت هستند، مانند رهبران دینى که از روشهاى مختلفى از قبیل: انذار و تبشیر، نصحیت، موعظه و اندرز بهره مىگیرند. گرچه این قسمت با قسم اول بىارتباط نخواهد بود؛ زیرا روشهاى یادشده در قسم اول را (مانند: یاد مرگو قیامت، مراقبه و محاسبه، تفکر) انسان به وسیله آموزشهاى انبیاء و اولیاء الهى مىآموزد و از سویى تصمیمگیرنده در جهت تزکیه و تربیت خود انسان است که قابلیت لازم را براى بهرهگیرى از نصایح و مواعظ رهبران الهى فراهم مىکند. در اینجا به جهت تبیین مطلب به هر دو روش از دیدگاه قرآنکریم اشاره مىکنیم.
نظرات شما عزیزان: